جُم جُمِك بَلكِ كتون

يكي از بازي هايي كه در گذشته براي سرگرم كردن كودكان خردسال انجام مي گرفته است، همين بازي بوده است.

كه بچه ها همه دور هم مي نشسته و دست هاي خود را مشت نموده و روي هم مي گذاشته و دايره وار مي گردانده اند و در همين وضعيت يكي از بزرگترها، اشعار ذيل را براي آنها مي خوانده است:
جُم جُمِك بَلكِ كتون        مادِرم زينت بَگوم
گيس دارِد قَدّي كمون        اِز كمون بلندتِرِست
اِز شوق مِشكي تِر‌ست
شونۀ فيروزه مي خواد       حموم سي روزه مي خواد
هاجِسّم و هاجِسّم        توحوضي نقره جسِّم
نقره نِمِكدونم شد      نازيه به قربونم شد
پس از گفتن اين اشعار، شخص بزرگتر كه حكم استاد دارد مي گويد "دسّي بالا را وردار" آن وقت مشتي كه روي ساير مشت هاست برداشته مي شد. اين اشعار ادامه مي يافت تا آخرين مشت نيز برداشته شده و بازي تمام مي شد.

 

All rights reserved
Designed by: Hamid Reza Varshabi

Search