سرنوشت بازارچه بلند به روایت روزنامه اخگر

شماره 138

20 خرداد 1308/ 2 محرم 1348

«بازارچه بلند»:

تمام اهمیتی که به اصفهان داده می­شود تنها از نقطه نظر آب و هوای آن نیست بلکه آثار تاریخی این شهر است که از چند قرن به این طرف چشم سیاحان دنیای متمدن را خیره نموده و حواس علمای عتیقه­شناس و عالم به صنایع مستظرفه را به­خود مشغول داشته است. "تاورنیه" بیش از هر چیز از عمارات با عظمت اصفهان در سیاحت نامه خود تمجید و توصیف نموده . « پیرلوتی » در شاهکار ادبی خود "به طرف اصفهان" زیباترین جملات و دقیق­ترین عبارات را به­کار تعریف و وصف ابنیه عالیه این شهر از قبیل مسجد شاه عمارت عالی­قاپو، گنبد شیخ­لطف­الله، خیابان یا عمارات بهشت­آئین آن مدرسه چهارباغ بوده است ولی افسوس که دست ظلم و تعدی جهالت و خودپسندی ابناء همین آب و خاک با تیشه بیداد ریشه اکثر این بناها را قطع کرده و جز معدودی از آن­ها را باقی نگذاشت و حتی همین باقیمانده را هم از قبیل عمارت تاریخی هشت و بهشت و بازارچه بلند چهارسوق نقاشی­ها در همین ایام دارد متدرجاً از بین می­برد در صورتی که یک نفر نیست که از این دشمنان جهان مدنیت بپرسد شما اگر از آبروی اصفهان صرف­نظر کرده­اید و پشت پا به عالم ملیت و وطن­پرستی زده­اید، لااقل چرا این بناهای عظیم را برای روز مبادای اولاد و احفاد خود حفظ نمی­کنید و پیکر این آثار تاریخی ملی خود را هر روز به نحوی قطعه قطعه کرده در معرض فروش قرار می­دهید.

یکی نیست بپرسد سرپا بودن یک چهارسوق خرابه نقاشی­ها به شما چه زحمتی می­دهد که تیشه و کلنگ دست گرفته برای فروش صدتومان آجر از خرابی آن سعی می­نمائید . یکی نیست بپرسد آقای مثقالی شما از روی چه میزان و ملاک بهترین و معظم­ترین ابنیه اصفهان را که می­توان محل بزرگترین مدارس عالیه این شهر که البته چهار صباح دیگر باید در همین محل تشکیل شود یا بهترین مریض­خانه ها در آنجا تاسیس یابد تحت تصرف خود درآورده و آن را بایر انداخته مورد استفاده ملت قرار نمی­دهید!

بخاطر دارم دو سال قبل یک نفر از ادبای طهرانی که شاید آقای سعید نفیسی بود وقتی از سفر تفریحی خود از اصفهان به طهران مراجعت نموده در روزنامه ایران جوان شرحی راجع به اصفهان و ابنیه تاریخی آن قلم­فرسائی کرده و گناه خرابی ابنیه مزبور را متوجه اهالی اصفهان نموده و ملاحظه این معنی تا اندازه­ای مرا عصبانی کرده می­خواستم در رد این ایراد و بیچارگی اهالی اصفهان عصر استبداد مقاله مفصلی نوشته برای رونامه مذکور بفرستم که کثرت مشاغل شخصی به من اجازه به تحریر نداده موقع آن گذشت و بالطبع آن حالی هم از نظر من محو و فراموش گردید ولی امروز با مشاهده وضعیت فعلی من و هر کس بناچار باید اذعان نمائیم که نویسنده محترم آن مقاله ذیحق بوده است چرا؟ برای این که اگر در عصر استبداد در مقابل قهر و قدرت حکام و اولیای امور وقت اهالی اصفهان قدرت دم زدن نداشتند امروز چه می­گویند که این قسم نسبت به یک چنین بنای با عظمتی مثل بنای بازارچه بلند و کاروانسرای آن که نمی­دانم چرا نام این عمارت عالی مرتبه را" کاروانسرا "گذارده­اند ساکت و خاموش مانده و از پیشگاه اولیاء امور دولت حاضره احقاق یکی حق مشروع ملی خود را خواستار نمی­شوند.

حق مشروع ملی؟ آری مشروع­ترین حقوق ملی و چه حتی مشروع­تر از این که خون این ملت فلک­زده را شاه سلطان حسین­ها مکیده تحصیل پول نمایند و از آن پول بنای مدرسه چهارباغ و بازارچه بلند را نموده کاروانسرا یا عمارت جنب آن را بسازند و برای ما اولاد ناخلف بی­حس­تر از خودشان به یادگار گذارند و ما آن را در اثر چهارشاهی رشوه یا دم­جا یا تعارف گرفتن به تصرف یک شخص خسیس بسپاریم.

نه این دیگر شوخی بردار نیست در اینجا دیگر باید موش هم با عصا راه برود و همان طوری که مرغ ملک موقوفه مدرسه باعظمت چهارباغ پس از قرنی که در تصرف عدوانی عمر و زید بود به زور قانون بازگشته و به متولی مدرسه واگذار شد، عمارت مزبور و بازارچه آن نیز که از متعلقات و توابع قطعی مدرسه چهارباغ است نیز باید بازگشت نموده و حتی به من له­الحق عودت نماید.

من شخصاً در این عمارت یا کاروانسرا و حتی بازارچه آن نرفته­ام ولی مطابق تحقیقات دقیقه که کرده­ام درهای حجرات مدرسه چهارباغ اکثراً و شاید کلاً در این بازارچه باز می­شود و همین معنی خود بهترین دلیل است که این بازارچه با عمارت آن از توابع قطعی مدرسه بوده و حالا هم باید همینطور شود.

آنچه می­شنویم از طرف حضرت آقای سیدالعراقین متولی مدرسه چهارباغ در چند سال قبل بر علیه مثقالی که گویا متشبث به یک فرمان بی­اساسی گردیده و می­خواهد یک چنین بنای به این عظمت را با آن شکم کوچک و روده­های تنگ خود بلع کند به عدلیه وقت عرضحال داده و او را هم محکوم کرده بازارچه و کاروانسرا راه تصرف مدرسه در می­آورند ولی معلوم نمی­شود که مثقالی با یک مسافرت به تهران چه دوز و کلکی می چیند که غفلتاً حکم ارجاع آن ها را بدست آورده و در مراجعت به اصفهان آن ها را تحت تصرف جدید خود در می آورد. سابقه امر هر چه بوده باشد آقای سیدالعراقین هم مثقالی را محکوم کرده یا نکرده است به شما مربوط نیست عجالتاً ما بنام ملت اصفهان و اگر ملت اصفهان هم آن اندازه بی­حس باشد که از حقوق حقه خود صرف نظر کرده باشد بنام کارکنان اخگر و دوستان و رفقای خصوصی خودمان که با این فکر همراه هستند از پیشگاه ریاست محترم پارکه و آقای رئیس محترم معارف و اوقاف و ریاست محترم مالیه تقاضا داریم که هر چه زودتر این موضوع مهم را با سوابق وقف بودن یا خالصه بودن آن تحت نظر آورده و این عمارت تاریخی مهم را که ممکن است در آتیه نزدیکی یا مریضخانه ملی یا یک مدرسه عالی بشود نگذارند به این مفتی در معرض دستبرد استفاده چیان قرار گیرد مخصوصا از حضرت آقای سیدالعراقین تقاضا داریم اقداماتی را که برای استرداد این دومحل فرموده اند مرقوم و اگر در دسترس ایشان است با خلاصه دوسیه عمل برای درج در اخگر بفرستند تا این که در معرض اطلاع عامه بگذاریم.

.ما در این زمینه باز هم تحقیقاتی کرده قلم­فرسائی خواهیم کرد.

 

 

تماس با ما

اصفهان- خیابان استانداری، روبروی موزه هنرهای تزئینی، مركز اصفهان شناسی و خانه ملل

تمامی حقوق برای مركز اصفهان شناسی و خانه ملل محفوظ است
طراحی سایت توسط حمیدرضا ورشابی

Search